|
|
|
|
|
سه شنبه 8 ارديبهشت 1394 ساعت 19:2 |
بازدید : 8184 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
كنون اى خردمند وصف خرد
بدين جايگه گفتن اندر خورد
كنون تا چه دارى بيار از خرد
كه گوش نيوشنده زو بر خورد
خرد بهتر از هر چه ايزد بداد
ستايش خرد را به از راه داد
خرد رهنماى و خرد دلگشاى
خرد دست گيرد بهر دو سراى
ازو شادمانى و زويت غميست
و زويت فزونى و زويت كميست
خرد تيره و مرد روشنروان
نباشد همى شادمان يك زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
كه دانا ز گفتار او بر خورد
كسى كو خرد را ندارد ز پيش
دلش گردد از كرده خويش ريش
هشيوار ديوانه خواند ورا
همان خويش بيگانه داند ورا
ازوئى بهر دو سراى ارجمند
گسسته خرد پاى دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگرى
تو بىچشم شادان جهان نسپرى
نخست آفرينش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
كزين سه رسد نيك و بد بىگمان
خرد را و جان را كه يارد ستود
و گر من ستايم كه يارد شنود
حكيما چو كس نيست گفتن چه سود
ازين پس بگو كافرينش چه بود
توئى كرده كردگار جهان
ببينى همى آشكار و نهان
بگفتار دانندگان راه جوى
بگيتى بپوى و به هر كس بگوى
ز هر دانشى چون سخن بشنوى
از آموختن يك زمان نغنوى
چو ديدار يابى بشاخ سخن
بدانى كه دانش نيايد ببن
از آغاز بايد كه دانى درست
سرمايه گوهران از نخست
كه يزدان ز ناچيز چيز آفريد
بدان تا توانائى آرد پديد
سرمايه گوهران اين چهار
برآورده بىرنج و بىروزگار
يكى آتشى بر شده تابناك
ميان آب و باد از بر تيره خاك
نخستين كه آتش بجنبش دميد
ز گرميش پس خشكى آمد پديد
و زان پس ز آرام سردى نمود
ز سردى همان باز ترّى فزود
چو اين چار گوهر بجاى آمدند
ز بهر سپنجى سراى آمدند
گهرها يك اندر دگر ساخته
ز هر گونه گردن بر افراخته
پديد آمد اين گنبد تيز رو
شگفتى نماينده نو بنو
ابرده و دو هفت شد كدخداى
گرفتند هر يك سزاوار جاى
در بخشش و دادن آمد پديد
ببخشيد دانا چنانچون سزيد
فلكها يك اندر دگر بسته شد
بجنبيد چون كار پيوسته شد
:: موضوعات مرتبط:
شاهنامه فردوسی ,
,
:: برچسبها:
فردوسی ,
اشعار فردوسی ,
شعر ,
اشعار شاهنامه ,
شاهنامه ,
اشعار شاهنامه فردوسی ,
شاهنامه صوتی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|